سهههههلااااام
این قسمت مشتری بد حساب 🤦🏻♀️
آقا من یه همکلاسی دارم برای دوران ابتدایی تا اول دبیرستان 😲
یه چهار پنج ساله ازدواج کرده رفته تبریز 😍👰🏻
داستان از این قرار دو هفته پیش تصمیم گرفت بیاد تهران برای تولد باباش حشن بگیره و کیکش به این جانب سفارش داد 😁✋🏻
مدلشم خودش انتخاب کرد اصرار اصرار که شماره حساب بده الان برات بریزم من جوگیرم زدم تو فاز تعارف که فرار نمیکنی که حالا بعدا میریزی 😑
(کاش لال میشدم و تعارف نمیکردم خب قدیمیا یه چی میدونستن میگفتن تعارف اومد نیومد داره دیگه)
اقا کیک بردم براش و خورد تامام... 🌹
مهسا : مهسا جان شماره کارت بده بزنم به خدا ندی دیگه ازت کیک نمیگیرما🤨
مهسا (اینجانب) : باشه عزیزم حالا میفرستم (از اینجایی که میترسیدم دیگه تعارف نکنه فوری فرستادم) و گفتم بیا عزیزم البته قابلت و نداره خیلی اصرار کردی فرستادم وگرنه این حرفا زشته اصلا (فک کنم این زشته رو دید شماره کارت و ندید) 😞🤦🏻♀️
بعد 10 روز پیام داده :
مهسا : به خدا یادم پول کیک و ها البته میدونم این پولا برا تو پول نیست ناراحتم میشی میگم ولی خب زحمت کشیدی 😊
❌ یکی بیاد به این بگه به خدا این پولا برام پول ناراحتم نمیشم اگه شدمم به رو خودم نمیارم به همین برکت قسم 😂😂
پ ن : بیایین راه حل برای زنده کردن پولمو بگین حالا نمیدی نده چرا نمیپرسی چند شد میترسم بره 80 تومن واریز کن نمیپرسه چند شد اصلا لانتی بیخیال 🥵😵🥴
...